__بله اصلا تو ایران منو به اسم اعتماد به نفس میشناختن.حالا میتونم بیام تو؟؟
__نه.
به فارسی گفتم:
__نه و نکمه.نه و نعلبکی.نه و نردبودم.درد .بمیری.
بقیه رمان در ادامه مطلب...
__بله اصلا تو ایران منو به اسم اعتماد به نفس میشناختن.حالا میتونم بیام تو؟؟
__نه.
به فارسی گفتم:
__نه و نکمه.نه و نعلبکی.نه و نردبودم.درد .بمیری.
بقیه رمان در ادامه مطلب...
اومدم تو اتاق .روی تخت نشستم زنگ زدم به مارال اولین زنگ نه دومین نه سومی هم نه اها برداشت :
__ای تو روح خودت و عمه ات که همچین پیشنهادی و به من دادی.
__سلام.چی شده نصفه شبی اب روغن قاطی کردی.
__بمیری با این پیشنهادت میدونی چی شد؟؟؟
ادامه رمان در ادامه مطلب...
فصل اول(باران)
هر کجا هستم باشم
آسمان مال من است
پنجره فکر هوا عشق زمین مال من است
چه اهمیت دارد
گاه اگر می رویند
قارچهای غربت؟...
بقیه رمان باران در ادامه مطلب...